" حالا دیگر سالهاست که هیچ نامه ای به مقصد نمی رسد "
حالا دیگر سالهاست که فراموش کردیم ، آدمی را با حق می سنجند و نه حق را با آدمی .
حالا دیگر سالهاست از یاد برده ایم که تنها " رسول و آل " حجت بی قید و شرطند و نه هر بنی آدمی .
حالا دیگر سالهاست که شهادتین نجوا شده در لحظه ی تولد از خاطرمان رفته است
" و چه سوگواری تلخی "
کسی ( انگار پدر بود ) که می گفت : لا اله الا الله ...
که یکی هست و هیچ نیست جز او وحده لا اله الا هو
من ، همین من ساده ، در کمال صحت و سلامت عقل ، گواهی می دهم :
به نبوت احمد محمود و ولایت علی بن ابیطالب و اولاد طاهرینش تا قائم مهدی که حق خدا و هر بنده ی ستمدیده را خواهد ستاند .
و سوگند می خورم که هرگز آشوبی را تصدیق نمی کنم .
و سوگند می خورم که شلاق جهل بر پیکر هیچ بنی بشری را روا نمی دارم .
و سوگند می خورم که هیچ عصبیتی و کمترین خشمی و کوچکترین رذالتی را نستوده ام .
و باز در صحت و سلامت چشم و گوش و روان ، گواهی می دهم :
که دوستانم ، که آشنایانم ، که هموطنانم ، که بسیار از همین سادگان صبور ، نه خس اند و نه خاشاک ، نه رذل و نه اوباش .
و در محضر قانون خداوند ـ و موکدا قانون خداوند ـ تنها یک پاسخ روشن و خالی از کبر و غرور و فریب می خواهند که :
" چرا هیچ نامه ای به مقصد نمی رسد ؟ "