فرض که مردمان هنوز در خوابند !
از حشمت اهل جهل به کیوان رسیده اند
جز آه اهل فضل به کیوان نمی رسد
خواستم چند خطی بنویسم بلکه حالم بهتر شود ، بیت حضرت حافظ را دیدم و حالم بهتر شد . گفتم نکند این " تغافل " است و انگار می خواهم از این همه زخم ، خودم را به خواب بزنم . دیدم که نه ، یقین که بیدارم و هم در کنار این همه بیدار .
از ماشین پیاده شدم ، سیگاری روشن کردم و بعد قدم زنان هر چقدر که از " سید علی صالحی " یادم بود با خودم خواندم . یک بار ، دو بار و شاید حالا که از صد هم گذشته است ، آرامم . آرام درست مثل همین چند روز پیش .
اصلا فرض که مردمان هنوز در خوابند
فرض که هیچ نامه ای هم به مقصد نرسید
فرض که بعضی از اینجا دور ،
حتی نان از سفره و کلمه از کتاب ،
شکوفه از انار و تبسم از لبانمان گرفته اند ،
با رویاهامان چه می کنند ؟